یک روز با ال آی جون !
سلام ال آی جونم . مامانی خوشکلم سلام . خیلی وقته که نمی تونم آپ بشم . منو ببخش ماه رمضونه و بیحالی و با یه عالمه کار توی آشپزخونه. مستقیم میریم سر اصل مطلب: پنجشنبه رفته بودیم خونه خاله مهین و خاله پروانه ( دوست جونای مامانی ) . آخه خاله اینا خونه جدید خریدن و ما رفتیم که خونشون رو ببینیم. راستی تا خاله مهین می رفت آشپزخونه دنبالش می رفتی ومیگفتی نام نا ( منظورت خوردنی وغذا هست ). اولش غریبی می کردی اما آخرای شب تازه بزن و بکوب وقهقه ها ی شما با خاله ها شروع شده بود . شب رو همو نجا خوابیدیم ( باباجون 24 ساعته شیفت بودند ). اما نصف شب با وحشت از خواب بیدار شدی و یه رییییز گریه کردی با هیچ چی هم ساکت نمی...
نویسنده :
مامان ال آی
10:41